محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

نی نی ناز

5 ماهگیت مبارک

سلام سلام لپ تپلیه مامان پنج ماهگیتم تموم شد ...مبارکههههههههههه هورااااااااااااااااااااااا   از امروز شروع کردم به آموزش جز سی قرآن صدای قاری کوچولو که میاد معلومه خوب گوش میکنی    وقتی تموم میشه همش تکون میخوری باورم نمیشه یعنی متوجه میشی؟؟ با اینکه همش میخورمو میخوابم ولی اصلا چاق نمیشم       دیشب بابایی از کربلا اومد خیلی خسته شده اینبار آخه عید غدیر بوده خیلی شلوغ بوده..راهشم که طولانیه دلمون حسابی تنگ شده   بودآ 12ام وقت سونو چهاربعدی دارم...باید قول بدی بیدار باشی   ...
9 آبان 1392

در نیمه ی سفرت

کندوی عسلم سلام انگار همین دیروز بود که فهمیدم یه کنجد کوچولو تو دلمه و خدا یه فرشته م به من داده یادش بخیرآ...اولش مامانی اینا میگفتن تا آزمایش خون ندادم باورشون نمیشه و نباید به کسی بگم بعدشم که آزمایشم مثبت شد میگفتن شاید مثبت کاذب باشه باید برم سونو صدای قلبتو بشنوم بعد بگم به همه...خیلی حرص میخوردم که کسی قبولت نمیکرد... بعدش که رفتم سونو خاله مهدیه هی میگفت اندازه نقطه ست همش...میومدم تو اینترنت اندازه هاتو میخوندم ولی کسی قبول نمیکرد خلاصه منم تصمیم گرفتم بزنم به بیخیالی و بگم آره بابا اندازه کنجده   که خودشون کم کم گفتن نه بزرگ تر شده... تا الان که از 20 سانتم بیشتری سفر 9 ماهت نصف شده و نمیدونی چقدر دلم میخواد ب...
27 مهر 1392

4 ماهگیت مبارک قند عسلم

  سلام نخودچی امروز 16 هفتگیت تموم شد، یعنی دو هفته دیگه سفرت نصف میشه عشقم مواظب خودت باشیا بابا صبح ها که بیدار میشه یواش نازت میکنه   منم بیدار میشم ولی خودمو میزنم به خواب ...
9 مهر 1392

در جستجوی نی نی

فندق مامان سلام مممممممممممممممممماچ دو شبه خوب شیطون شدیا   اول اومدی تو خوابه من گفتی: مامان خانوم من دخترم   انقدر نگین شاید پسره دلم میخواست بخورمت تپل مامان شب فرداش رفتی تو خوابه مامانی گفتی من پسرم  انقدر نگین دختره نیم وجبی مارو گذاشتی سره کار؟ بخورمت؟ خب امروز گشتم چندتا نی نی پیدا کردم که با شما دوست شن عشقم   همشون خیلی کوچولو تشریف دارن   خب از بابات بگم که تکه   تو دنیا همین یه دونه ست که خدا داده به من همش میخواد یکاری کنه که من بخندم ...حالا هر کاری که از دستش بربیاد ... از سورپریز کردنش و شام فشم تا گیتار زدن   بی گیتار حتی خواننده شده&n...
6 مهر 1392

اولین پاییز با نی نی و اولین تکون

نفس مامان سلام عشقم چهارشنبه رفتم دکتر همش 1 کیلو اضافه کردم   ولی اشکال نداره حالا تا انفجار چیزی نمونده خانوم دکتر به سختی صدای قلبتو شنید منم که غش و ضعف کرده بودم از بالای عینکش نگام کرد و لبخند زد گفت میشنوی... یکم صبر کرد خوب گوش دادم منم گفت حالا کوچولویی،کم کم بهتر میشه صداش برای 12 مهر سونو نوشته NB ازم پرسید که تکون میخوری یا نه..منم گفتم فقط 2بار نبض زده یه ماه پیش..گفت کم کم حس میکنی..یکم نگرانت شدم جمعه با عمه بنفشه و عمو حمید اینا رفتیم زمین ورامین خوش گذرونی... بابا 50تا سیخ کوبیده درست کرد خیلی چسبید بعدشم که بلال حسابی خوش گذشت تو راه داشت خوابم میبرد دیگه شنبه جشن شکوفه ها بود صدای جشن میومد...
3 مهر 1392

خوش گذرونی

مربای مامان سلام از چهارشنبه با خاله مهدیه رفتیم پرند باغ ویلای بابایی تو راه زیاد حالم خوب نبود ولی وقتی رسیدیم خوب شدم.بعدازظهر مامانی آش درست کرد رفتیم تو حیاط خوردیم خیلی چسبید  هواش محشر بود خاله مهدیه پنج شنبه برگشت آخه داشتن میرفتن شمال. شب که شد بابا اومد. بلال خریده بود صبح که شد بابا و بابایی یه عالمه کار داشتن...من و شمام که طبق معمول رفته بودیم تو حیاط که آفتاب بخوریم دلم نمیومد برگردم خونه آخه همه چیز عالی بود. هوای تمیز. باد آروم. آفتاب. سکوت. غذای حاضر آماده ی مامانی 27ام وقت دکتر دارم باید حتما وزن اضافه کنم اونجام که شرایط محیا بود خلاصه از 4شنبه موندیم تا دوشنبه یکشنبه شب که بابا اومد صندوق عقب...
25 شهريور 1392

اولین دوسته موشه من،موش موشی

قند عسلم سلام خوبی مامان؟ خب این روزا یکمی صبح ها که بیدار میشم حالم خوب نیست  بابا خیلی ناراحت میشه و میگه ای کاش کاری میشد کرد   حالت تهوع دارم   تا بعد از ظهرم بیحالم همشم تقصیره خودمه  آخه عادت دارم گرسنه باشم... یعنی همه وقتی گشنشون میشه یه چیزی میخورن ولی من 6-7ساله که عادت کردم همیشه گشنم باشه.از وقتی که رفتم دانشگاه، غذای اونجارو دوس نداشتم، فست فودم ضرر داره،منم فقط با غذا سیر میشدم،یه بارم غذا بردم که ترشی ش ریخت تو کیفم آبروم رفت خلاصه اصلا حوصله غذا خوردن ندارم...نهایتش 3تا قاشق   راستی عزیزم اولین دوستت خیلی نازه. ..یه موشه.اسمشو دوتایی گذاشتیم موش موشی...میذارمش پیشت، باهم ...
19 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ناز می باشد