۱۹ ماهگی
سلام سلام
روزها و ماهها تند و تند میگذرن و من اصلا متوجه گذشت زمان نیستم چون پسره به این خوبی دارم که کنارش خیلی خوشحالم، ی خانواده سه نفری شاده شاده شاد
دیگه کاری نمونده که نتونی انجام بدی حتی غذا خورن..
اینجا داشتی غذا میخوردی صدات کردم گفتم ناز کن
رفتیم روسری گرفتیم شما زحمتشو کشیدی تا خونه بابایی اوردی
خروس دیدی با ذوووق میگی اوجو
همش رو دسته ی مبلی و منو تو آشپزخونه نگاه میکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی