اولین پابوس امام رضا
بوج بوج مامان سلام عشقم
هرسال ماه رمضان یبار مشهد میریم.پارسال چون مادرجون فوت کرده بودن نتونستیم بریم ولی سال پیشش وقتی شما تو شکمم بودی و خیلییی کوچولو بودی رفتیم
امسال ولی سه تایی خیلی سفر خوبی بود خیلی خیلی خوش گذشت.فقط تو حرم خیلی سخت بود نمیشد درست زیارت کرد با بابا نوبتی نگه ت میداشتیم ولی خب بازم یکم سخت بود
اینجا بین راه رفتنمونه نگه داشتیم ناهار بخوریم و شما حسابی آب بازی کردین
آخرشم بابا رو منم آب ریخت دیگه سه تامون خیس خالی شده بودیم
تو رستوران هتل شما حسابی کمکشون میکردی
درحال شیر خوردن و منتظر بودی بابا از سجده بلند شه مهرشو برداری بدویی
افطاری که بهمون دادن
حیاط هتل درحال تاب بازی
۷ صبحه اینجا پاشدیم تا با تور هتل بریم گردش هورآآآآآ
امام زاده تو طرقبه
اینجا بازارچه صنایع دستی طرقبه س که حسابی برای خودت میگشتی
رفتیم باغ وحش ولی شما خوب متوجه نمیشدی ازبس که نرده داشت جلوی جو جو ها
اولین شب قدر مشهد بودیم ولی خیییلیییی شلوغ بود رفتیم کنار حرم دیدیم شلوغه اصلا تو نرفتیم برگشتیم