عمو از مکه اومد
سلام
عمو و زن عمو از مکه اومدن
چون رسم دارن بعد از برگشتنشون 3-4روز اونجا باشیم منم چندبار رفتم خرید و روزآی پرمشغله ای داشتیم
تو فرودگاه تا عمورو دیدی پریدی بغلش...مگه میشناسی؟؟
ایمان خیلی دوست داره شمارو...شمام که روابط عمومیت بالاس استقبال میکنی
و اما سالن...
روز قبلش بابا موهاتو کوتاه کرد که فشنت کنم ولی اون موقع ایمان و سجاد رفته بودن خونشون حاضر شن
من و حسین دیزاینت کردیم
فقط نیم ساعت پیش مامانی بودی بهت میوه داد بقیه ش دست همه بودی یا مردونه بودی دوستای بابا ندیده بودنت...که بابایی میگفت کلی تو نوبت بوده تا بغلت کرده و از بین همه بابایی رو میشناختی دیگه
بعد از سالن ساعت 1 شب در حال ماما گفتنه پسرم!!!
بعدشم زن عمو دعوت کرد رفتیم خونشون ساک هارو باز کردن...همه حواسشون به سوغاتی بود شمام شنا میکردی اون وسط
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی