6 ماهتم تموم شد
گودی گودی سلااااام
شش ماهتم تموم شد... 6 ماهگیت مبارک پسرم
خب دو هفته هست که به صورت حرفه ای فوتبال بازیو شروع کردی
از جمعه بابا سرماخورده بودو مجبور بودیم از هم جدا شیم...
یکشنبه داشتم میرفتم تو اتاق که یهو دیدم یه سوسک بزرگ از جلوی پام دوید اون طرف...جیغ میزدما(هیچ وقت جیغم نمیاد این دفعه اینجوری شدم)
طفلی بابات یهو پرید( داشت شیر میخورد مثل هر شب،شیرش ریخت ) تا مهدی بیاد سوسکه رفت زیره تخت
دو هفته پیش پنجره رو باز گذاشته بودم اومده تو یعنی روزا منو و شما و سوسکه با هم بودیم
خلاصه دره اتاقو بستیم زیره درو جای کلیدم پوشوندیم تا نیاد بیرون و فرداش بابات کشتش
سه هفته بود میخواستم اتاقو بریزم بیرون دوباره بچینم که برای شما جا باز شه ولی هی پشت گوش میوفتاد.از دوشنبه تا دیروز که شنبه بود داشتم اتاقو مرتب میکردم... ازونجایی که دوست دارم کارامو خودم بکنم به کسی خبر ندادم که نیان کمک
جای تختمونو عوض کردیم خوابمون نمیبره...بابا میگه چه استقبال گرمی میکنی از بچت
یه شب ساعت 3 رو کمر خوابیده بودم بابا بیدارم کرد که بچرخم...دردم گرفت به شوخی گفتم بچت داره گازم میگیره...گفت خانوم منو؟؟ خندیدیم و چرخیدم که شکمم خورده بود به کمر بابا، چنان مشتی زدی بهش که طفلی پاشد نشست...گفت این چی بود؟؟ گفتم پسرته داره جوابتو میده
تا نیم ساعت فقط میخندیدیم نصف شبی از دستت وروجک
مادر (مامان بزرگم) از کربلا اومد، برای کسی از بچه ها سوغاتی نیورده ولی برای شما آورده، یه پلیور ناز
دستش درد نکنه
بابت اتاق تکونی خیلی خسته شده بودم فقط چهابار ماسین لباس شویی روشن کردم همه لباسارو شستم یه حموم درست حسابی برمم که دیگه خوبه خوب میشم
امروز بابات که رفت خوابیدم تا ساعت 2 که بیدارم کردی گشنت شده بود