سونوی NT
بوج بوجه مامان سلام
خسته نباشی میدونم که تند تند داری بزرگ میشی
دیروز با بابا رفتیم آزمایشگاه نیلو برای آزمایش غربالگری شما
از ساعت 7:30 بیدار شدیم من که از آزمایش خون سکته میکنم استرس نداشتم زیاد فقط دلم برای شما شور میزد که نکنه تو سونوگرافی اذیت شی
آزمایشو که دادیم رفتیم پارمیس برای سونوگرافی، خیلی طول کشید ساعت 12:30 نوبتم شد. بابارو هم راه ندادن
مرسی که بیدار بودی وگرنه مجبور میشدم مثل بعضی از مامانا دوباره برم سونو
انقدر ناز دراز کشیده بودی که خانم دکتر نگات کنه
یه چند دقیقه ای نیم رختو داشتم میدیدم که متوجه شدم تمام رخته...وااااااااااااااااااااااای دلم ضعف رفت خیلی ناز بود... جلوی خندمو نمیتونستم بگیرم دکتر میگفت عضلاتتو شل کن ولی نمیتونستم
به قول دکتر لپ آت به خودم رفته
لپ تپلیه مامان
چونه و مماخ کوچولو با چشمای پف کرده ی بسته. دهنتم همش بازو بسته میکردی.دلم میخواست بخورمت
بهت که ضربه میزد میپریدی دست و پاهاتو میگرفتی بالا
قدتم 5 سانته تو 11 هفتگی. پهلوون شدیا
جوابو گرفتیم بردیم آزمایشگاه
رسیدم خونه ساعت 2 بود از خستگی داشتم میمردم ولی نشستم فیلم تو نگاه کردم خستگیم در رفت
ساعت 6 بابا رفت جوابو گرفت گفتن عشقم حالش خوبه
مرسی که مواظبه خودتی