خرگوش ممنوع!!
دو روز پیش خاله فاطمه با کلی التماس مامان و بابارو راضی کرد براش خرگوش بگیرن...البته بعد از دو ماه راضی شدن
منم دیروز رفتم ببینمش...خب چون مامانت میترسه...این اولین حیوونی بود که گرفتم دستم
تا شب حالشد یکم بد شد
خاله خیلی ناراحت بود...تا اینکه بابا مهدی اومد و گفت این خرگوشه مینیاتوریه زود میمیره که خاله دیگه بغضش ترکید
امروز که بیدار شدم دیدم اس داده که خرگوشه مرد
منم زنگیدم دیدم داره گریه میکنه...یکم دلداریش دادم بهتر شد
اصلا هیشکی نگیره ازین خرگوشا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی