نی نی ناز

٩ اردیبهشت تولد مبینا و علیرضا بود(دختر و پسر خالت ) یه تولد کوچولو و خودمونی انگار همین پارسال بود که رفتم بیمارستان و خوشحال بودم که یهو دوبار خاله شدم... تو این 5 سال یا بینشون دعوا بود....                                  بیچاره خاله مهدیه همش حرص میخورد...   یا آشتی بودن     یا  بازی....     یا شیطونی....   ولی الان دیگه بزرگ شدن..خانوم و آقا شدن واسه خودشون امسال مهر میرن پیش دبستانی &nbs...

  تو را می ستایم... تو را می ستایم و بر دستان پر مهرت بوسه می زنم که چگونه قطره قطره ی خوبی هایت را چون دریایی بی انتها نثار من می کنی...   تو را می ستایم که چگونه چتری از محبت و امنیت بر سرم باز می کنی تا مبادا باران تلخی های روزگار مرا خیس کند...       تو را می ستایم که لالایی بی آلایش تو آرامش را به چشمان من هدیه م...

دیشب تولد بابا مهدی بود       یه تولد دوتایی...سوت و کور.. ....وقتی بابا کیکو برید هیشکی نبود دست بزنه براش...منم که داشتم فیلم میگرفتم....آرزو کردم سال دیگه شمام باشیو با سر بری تو کیک برای بابا یه پیرهن گرفتم. ...با یه کیک   ...و سالاد الویه که دوست داره.... چون این محله رو نمیشناسم یه قنادی بیشتر ندیدم...از کیکاش خوشم نیومد ولی مجبور بودم بگیرم خب....تا برسم خونه چشمای کیکه مالید به جعبه ش...زشت شد...خودم مجبور شدم یجوری درستش کنم   بعدشم دست بابا رفت روش حسابی خراب شده بود...مرده بودیم از خنده...طفلک کیکش خراب شده بود..   خلاصه جات حسابی خالی بود جینگولیه ...

یه ساله که دلم میخواد وقتی بزرگ شدی حتما تو المپیک قهرمان بشی و میدونم که میشی  ولی هنوز نمیدونم تو چه رشته ای .....بابا میگه خودت باید انتخاب کنی ولی اگه رشته هایی رو انتخاب کنی که خطر ناکه چی؟؟؟  .....یا.... ....یا..... یا   خاک به سرم اصلا نمیخواد بری المپیک! اصلا برو خواننده شو یا موسیقیدان               این چه وضعیه آخه مامان!!!   نه نمیخواد.... برو تو کاره فنی....مثلا کار با برقو من خیلی دوس دارم    ....نه نه نمیخواد بری تو کارای فنی.... آها....هنرپیشه شو  ..... ..... .... .... .....نه اینم خوب نیست   اصلا...

دیشب با بابا رفتیم حرم عبدل العظیم   ...برای همه دعا کردم...برای شمام دعا کردم دعا کردم خدا به هرکی که نی نی میخواد یه دونه بده...به مام یدونه خوشگل و سالمشو سوا کنه بده البته 3-4 ماه دیگه ...

سلام تو که باشی همه دنیام شبیه آرزوم میشه        روزای سرد تنهایی تو که باشی تموم میشه      اینجام چون میخوام وقتی بزرگ شدی،خانم/آقا شدی...بیای و بخونی که قبلا نا چه خبرا بوده...بیای و بفهمی که مامان و بابا چقدر دوست دارن...   کم کم داریم تصمیم میگیریم که یه فرشته ی ناز به جمع دو نفرمون اضافه بشه ولی هنوز 100% مطمئن نیستیم     ...