۱۷ ماهگی پسر کوچولوم
سلاااام بوج بوجیه مامان پسرم دیگه خیلی بزرگ شده کلی کارای خوب خوب میکنه همه چیز متوجه میشه یچیزهایی م میگه دایره لغات هام = هر چیز خوردنی آخ = وقتی دردت میگیره ادی = مهدی بابا....ماما...دد دودو= جوجو آلو = همه ی میوها دادا =تاتا ی عالمه م صحبت میکنی که هیشکی متوجه نمیشه چی میگی مام باید زبونت شمارو یاد بگیریم هر دفه میریم خونه مامانی سلام نکرده میری سراغ برنج هاش..طفلکی برات پارچه میندازه و میشینه باهات برنج بازی میکنه با عمه جون و فاطمه رفتیم پارک.این پسره اومد گفت اسمم امیر حسین..تنها اومدم...
نویسنده :
انسیه
13:09