جشن گل و گلاب
دیروز با خاله فائقه رفتیم جشن گل و گلاب تو فرهنگسرای اشراق...با مترو رفتیم خیلی طول کشید...تو راه خاله عین رادیو حرف میزد یک ثانیه هم ساکت نمیشد... تاحالا نرفته بودیم فرهنگسرای اشراق..جای باحالی بود...یه عالمه بچه اومده بودن با خانواده هاشون...همه جا پراز گل بود و بوی گلاب میومد... چندتا خبرنگارم بودن من میخواستم برم صحبت کنم ولی خاله نمیذاشت. چندتا غرفم بود که سوغات شهرهای مختلفو میفروختن منم کلوچه گرفتم تا رسیدم خونه ساعت 9:30 بود انقدر خسته بودم... خاله م که همش حرف حرف حرف منم هنگ کرده بودم ...
نویسنده :
انسیه
16:30