محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

نی نی ناز

دردونه ی مامان خوش اومدی

سلام خاله ها نفسم 12/12 به دنیا اومد حالا بعدا میام کامل تعریف میکنم مرسی که به وبلاگ مون سر میزنین بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس به همه اگه میدونستم بچه انقدر شیرینه زودترترتر نی نی دار میشدم ...
15 اسفند 1392

دیگه طاقت ندارم

سلام قندولکم هفته پیش رفتم دکتر گفت هرچی بیشتر بمونی تو دلم برات بهتره ..گفت 15-18 اسفند وااااااااااااای داشتم از عصبانیت منفجر میشدم آخه روزشماریو تا 12ام با بابات شروع کرده بودیم خیلی ناراحتم این روزا اصلا حالو حوصله ندارم ...دلم میخواد زودتر ببینمت پنج شنبه مامانی و خاله ها اومدن از وسایلت فیلم گرفتن و برام خونه تکونی کردن دیشب انگار فشارم بالا بود رفتیم فشارمو گرفتم ولی خوب بود..یجوری بودم اصلا..تکونم نمیخوردی شب ساعت 3 پاشدم هرکاریت میکردم بیدار نمیشدی ...هرچی شکلات میخوردم فایده نداشت..دلم داشت شور میزد که دیدم بیدار شدی.. یهو گفتم سلاااام گودی بابات از خواب پرید طفلی ترسید برای آخرین بار ساکتو بستم..آخه همش ب...
4 اسفند 1392

اندر احوالات ما

پسمل مامان سلام دیروز رفتم سونوگرافی دیدمت...اول که NST بود(ضربان قلبتو چک کردن)...خاله فاطمه م اومده بود.  دستگاهو روشن کرد و یه چیزی داد دستم گفت تکون که خورد اینو فشار بده ولی نمیدونم چرا تکون نمیخوردی به جز یه ضربه آروم... یواش یواش فشارم افتاد سرم گیج میرفت حالم خیلی بد شد ...ضربان قلب شمام خیلی ضعیف میزد..خانومه اومد بهم کیک داد آخه صبحونه نخورده بودم فقط یه آب میوه خورده بودم...خلاصه کم کم خوب شدم بعدشم رفتم سونو...34 هفته و 6 روز قدت حدود 47 سانت و وزنت حدود 2530+200 گرمه تپل شدیا ماشالا همه چی خوبه شکر خدا ضربانو که گرفتن دیدن تو هر دقیقه 15 ضربه میزنی ولی من متوجه نشدم  سرت چرخیده به سمت پایین، قشنگ صورتت...
20 بهمن 1392

تا درخشش ستاره کوچیک من چیزی نمونده

جیگملم سلام     دیروز رفتم دکتر، گفت خیلی پسرت خوبه، عالیه عالی شکمم کوچیکه انگار که ٥ ماهمه بخاطر همین تا دستشو گذاشت رو شکممو شمارو گرفت دید تپلی خوشحال شد تاریخ زایمان داد بهم ١٢/١٢/٩٢ دوشنبه پرسیدم گفت میشه ٢٢/١٢/٩٢ هم بیای آخه ٢٢ اسفند تاریخ تولد خودمه حالا دارم فکر میکنم...١٢/١٢ قشنگتره ولی ٢٢/١٢ تولد خودمه   بابا انقدر خوشحال شد گفت دیگه چیزی نمونده ها ...
16 بهمن 1392

سیسمونی پسرم

  بوج بوجی سلام بالاخره بعد از کلی درگیری(برای تصادف بابا) وقت کردم از وسایلت عکس بگیرم ولی هنوز کامل نیست لباس مهمونی و یکم از وسایلت نیست(ظرفای غذا خوری..لباس خوشگلات..روروئک..تیوپ اردکت که نمیتونم بادش کنم....) ولی خب حالا اینارو میزارم بعدا تکمیلش میکنم باباتم که دیگه خوب شده یکم باش درد میکنه ولی میره سرکار هوا خییییلی سرده و برفم اومده جات خالی امروز نمیدونم چه جوری برم دکتر تو این برفا   لباس های تو خونه ای، بعضی هاش سرویسه که از همش عکس ننداختم فقط یکیشو گذاشتم   کفش و دمپایی دمپایی تو مردونه گرفتم،بخورمت ...
16 بهمن 1392

8 ماهگیت مبارک پسرم

کندوی عسلم سلام هشت ماهتم تموم شد هورااااااااا انقدر شیطونی میکنی این روزا      البته بیشتر وقتایی بازی میکنی که به پهلوی چپ خوابیده باشم آخه دیگه هیچی جا نداری...هم قدت بلنده هم شکم من کوچیکه..ببخشیدا دست خودم نیست که امروز کیک پوشکتو تموم کردم تو این جریانات بابا بودم        نتونستم وسایلتو تزیین کنم درست حسابی.حالا دارم تند تند به کارای شما میرسم همون شبی که اومدیم خونه..دوشنبه..تو حموم خوردم زمین با کمر ...خیلی خدا بهم رحم کرد...به کسی نگفتما فقط خاله مهدیه میدونه ازون شب کمرم یکم درد میکنه..پامم کوفته شده..شبا یکم اذیت میشم میخوام بخوابم یه هفته دیگه وقت د...
9 بهمن 1392

بابای نی نی

سلام دوستای خوبم دوشنبه مهدی تصادف کرده زیاد حال نداره پاش درد میکنه...یکمم زخم شده..اگه نیستم نگران نشین  
2 بهمن 1392

7 ماهگیت مبارک هوررررااااااااااا

بوج بوجکم سلااااااااااااااام دلم میخواد یجوری بوست کنم که لپت له شه با کمی تاخیر 7 ماهگیت مبارک قندعسلم امروز 29 هفته و دو روزته، یادش بخیر چه زود گذشت   22 آذر جمعه اولین سالگرد درگذشت آقاجون بود     همه میگفتن شکمم خیییلی کوچیکه    بعضیام که خبر نداشتن اصلا متوجه نمیشدن    دلم خیلی میخواست شکمم گردالو باشه ولی خب نشد دیگه اشکال نداره   27 آذر وقت دکتر داشتم، 2کیلو چاق شدم ولی هنوز 1 کیلو مونده که به وزن اولیه م برسم اولش دکتر ضربانتو پیدا نمیکرد دل شوره گرفته بودم بعدش یهو صداش اومد خیلی قوی ومحکم دو روز بود کم تکون میخوردی آخه سرماخورده بودم تب داشتم..به دکتر که...
12 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ناز می باشد