روزهای اردیبهشتی ما
نخودچی مامان سلام امسال اردیبهشت پر بود از خاطرات خوب برای من و بابا حسابی شیطونی میکنی و وقتی باهات صحبت میکنیم کاملا متوجه میشی و عکس العمل نشون میدی و میخوای جوابمونو بدی.تاحالا 4-5بارم آغون گفتی.اوبَ و اَوو و اونگَ میگی. مثل قبل همش شیر نمیخوای و دوست داری باهات صحبت کنیم..تا 2 ساعتم بیدار میمونی الان نیم ساعته بیداری و اصلا کاریم نداری و داری با خودت حرف میزنی رکوردت 40دقیقه بوده تو تلویزیون نگاه کردن..بعدش حوصله ت سر میره.البته وقتی جلوی تلویزیونی حواست به منم هست که چیکار میکنم الهی من فدای چشمای فندقیت بشم اینجا خوابوندمت اون ته مبل و داشتم ظرف میشستم یهو دلم شور زد اومدم دیدم نصف تنت از مبل آویزونه...