سلام عمو و زن عمو از مکه اومدن چون رسم دارن بعد از برگشتنشون 3-4روز اونجا باشیم منم چندبار رفتم خرید و روزآی پرمشغله ای داشتیم تو فرودگاه تا عمورو دیدی پریدی بغلش...مگه میشناسی؟؟ ایمان خیلی دوست داره شمارو...شمام که روابط عمومیت بالاس استقبال میکنی و اما سالن... روز قبلش بابا موهاتو کوتاه کرد که فشنت کنم ولی اون موقع ایمان و سجاد رفته بودن خونشون حاضر شن من و حسین دیزاینت کردیم فقط نیم ساعت پیش مامانی بودی بهت میوه داد بقیه ش دست همه بودی یا مردونه بودی دوستای بابا ندیده بودنت...که بابایی میگفت کلی تو نوبت بوده تا بغلت کرده و از بین همه بابایی رو میشناختی دیگه بعد از سالن ساعت...